تحولات لبنان و فلسطین

کتاب «هفتاد و دومین غواص» نوشته حمید حسام توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ پنجم رسید.

«هفتاد و دومین غواص» برای پنجمین‌بار به کتابفروشی‌ها آمد

کتاب «هفتاد و دومین غواص» نوشته حمید حسام به تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ پنجم رسیده است.

این‌کتاب روایتگر خاطرات کریم مطهری جانباز دوران دفاع مقدس و فرمانده گردان غواصی جعفر طیار لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) همدان است که شب عملیات با دیگر غواصان همدانی به اروندرود زدند. او و محسن جامه‌بزرگ معاون گردان غواصی جعفر طیار در این عملیات به‌شدت مجروح شدند و از معدود بازماندگان این واقعه هستند.

حمید حسام نویسنده همدانی که آثاری چون «غواص ها بوی نعنا می دهند»، «بهشت تخریب»، «دهلیز انتظار»، «فقط غلام حسین باش» و «تازیانه های سلوک» را در کارنامه دارد، در «هفتاد و دومین غواص» روایتگر زندگی کریم مطهری فرمانده گردان غواصی جعفر طیار لشکر انصارالحسین همدان شده تا غبار گمنامی را از چهره «کربلای ۴» بزداید؛ کربلایی که شهدایش، کربلای بزرگ‌تری به‌نام «کربلای ۵» را در دوران دفاع مقدس رقم زدند.

۳۷ سال پیش در شامگاه ۴ دی‌ سال ۱۳۶۵ دلاورمردان خطه دارالمجاهدین همدان به‌همراه دیگر رزمندگان دل به دریای اروند زدند تا بار دیگر با حماسه‌آفرینی ضربه‌ای سنگین و مهلک را بر دشمن وارد کنند.

اگرچه آن شب زمستانی زمزمه‌هایی مبنی بر لو رفتن عملیات به گوش می‌رسید اما ازآنجایی‌که قرار بود این عملیات در ساعت ۲۲:۳۰ شامگاه سوم دی‌ماه سال ۶۵ آغاز شود غواصان همدانی به‌همراه دیگر رزمندگان خط‌شکن وارد آب شدند و به‌طرف مواضع دشمن در جزیره ام‌الرصاص حرکت کردند.

در آن شب تاریخی و البته تلخ غواصان سه گردان ۱۵۳ به‌فرماندهی حاج محسن ترکاشوند، ۱۵۵ به‌فرماندهی شهید سردار ستار ابراهیمی و جعفر طیار به‌فرماندهی کریم مطهری از لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) تحت فرماندهی قرارگاه قدس در محدوده لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) یعنی از نوک جزایر ام‌الرصاص در ساحل دشمن (آن‌سوی اروند) تا فاصله ۳ کیلومتری حد لشکر انصارالحسین (ع) (کشتی سوخته) برای حضور در عملیات خود را آماده کردند.

با آغاز عملیات اگرچه غواصان به‌آرامی در آب خروشان اروند شنا می‌کردند اما دشمن به‌لطف اطلاعاتی که نیروهای نفوذی و ماهواره‌های جاسوسی آمریکا در اختیارشان گذاشتند با تمامی امکانات و با آمادگی کامل منتظر بودند تا دست به کشتار و قتل‌عام وحشیانه رزمندگان ایرانی بزنند.

با نزدیک شدن به نقطه رهایی دشمن با پرتاب پی‌درپی منور، آسمان شب را مانند روز روشن کرد و با این کار توانست غواصان را شناسایی و آنها را آماج گلوله‌های آتشین خود قرار دهد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

خیلی خوشحال بودیم که خبر متأهل شدن علی آقا را می‌شنیدیم. چند روز بعد، علی آقا از طریق مادر محمود حمیدزاده با یک خانواده مذهبی آشنا شد و قرارومدارها را برای عقد گذاشتند. علی آقامحمدی هم در پختن این آش به قول خودش سهمی داشت. روز عقد، به غیراز خانواده علی آقا، با چهل-پنجاه نفر از بچه‌های واحد اطلاعات عملیات برای مجلس عقد رفتیم. خطبه عقد را آیت الله آقانجفی می‌خواند. علی آقا از اول تا آخر مجلس سرش پایین بود و همه ما شک نداشتیم که طوفانی به عظمت همه دلتنگی‌هایش برای شهدا در درونش می‌جوشد. مجلس که تمام شد با همان لباس دامادی رفت به خانه دو تن از شهدای محل که حجله پسران‌شان هنوز سرکوچه بود و تا چند روز ذکرش شده بود که من شرمنده مادران شهدا شدم.

چاپ پنجم این کتاب با ۶۴۰ صفحه و قیمت ۱۶۰ هزار تومان عرضه شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.